هر روز در فیسبوک، تلگرام و رسانه های مختلف، جملات زیبا و پر معنایی را می خوانیم یا می شنویم. بعضی از این گفته ها و داستان ها بی اندازه ناب و پرمغز هستند. ما در اشعار مولانا، حافظ، فردوسی و سخنان سقراط، شکسپیر و بودا گنجینه ای گرانقیمت از خردمندی و آگاهی در اختیار داریم، قرن هاست که داشته ایم. پس چرا با اینهمه، همچنان همان جایی که بودیم ایستاده ایم؟ چرا تحولی در ما اتفاق نمی افتد؟ اشکال کار کجاست؟
به گمانم جواب اینست که آنچه در انسان تغییر ایجاد می کند خواندن یا شنیدن حرف های حکیمانه نیست بلکه اندیشیدن، مکث کردن و تامل است.
مشکل همین جاست. بیشتر ما به تفکر عادت نداریم. جمله زیبایی را می خوانیم، “به بهی” می گوییم یا “لایکی” می زنیم و رد می شویم و باز برمی گردیم به همان تفکرات و رفتارهای همیشگی.
از آن گذشته، خیلی وقت ها آنچه می خوانیم یا می شنویم خطاب به “خود” ماست و ما غافلیم. ما فراموش کرده ایم که به هر کلمه یا هر جمله یا هر کتاب پر معنایی که وارد می شویم این “خود” را با خودمان می بریم. خیلی وقت ها مخاطب آن حرف تکاندهنده همین “خودی” است که به آن گوش می کند و غافلانه سر تکان می دهد…
باید گاهی از گرداب روزمرگی و هیاهوی تکرار، خود را بیرون بکشیم و زمانی را در سکوت و آرامش به تامل و جستجوی خودمان اختصاص بدهیم. هر روز دقایقی را با خود خلوت کنیم و به همه چیز خوب بیندیشیم. آن حرف های ناب و عمیق را در ذهن مرور کنیم و معنای آنها را در زندگی خود و در درون خویش پیدا کنیم.
اگر اندیشیدن و تامل کردن را مدتی تمرین کنیم، خیلی زود خواهیم دید که دریچه هایی از درک نو و بینش بی سابقه به روی مان باز می شود و این روشنی، حاصل آگاهی و خردمندی است.
آیدی فرستنده در تلگرام: @afshin1188