به قول عزیزی، چه سنگ قبر سادهای. بدون هیچ عنوانی یا اشاره به افتخاراتش. مثل خودش بی آلایشه …
https://www.aparat.com/v/e1DRr/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D9%88%D8%AD%D8%B4%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C
۱- وصیت نامه کمالالدین (شمسالدین) وحشی بافقی:
این شاعر بزرگ روزگار خود را با اندوه و سختی و تنگدستی و تنهایی گذراند و دراشعار زیبا و دلکش او سوز و گداز این سالهای تنهایی کاملاً مشخص است. وی غزلسرای بزرگی بود و در غزلیات خود از عشقهای نافرجام، زندگی سخت و مصائب و مشکلات خود یاد کرده است.
۲- وصیتنامه علیاصغر وفادار استهبانی:
ایشان هم شعری با همین مضمون و اندکی تفاوت دارند. این شعر در دیوان وحشی بافقی دیده نمیشه و به نادرستی منسوب به اوست!
بعد مرگم همه را مست کنید از می ناب
باده نوشید فراوان همگی مست و خراب
بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید
بهر آرامش من غسل دهیدم به شراب
شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند
نه نماز و روزه ی قضا ز ملا بخرند
واعظ و قاری و مداح ورودش ممنوع
مرده شور ِهمه مرده خوران را ببرند
جمله سیمین بدنان رقص کنان ناز کنند
حیف زیبایشان است لچک باز کنند
همه اموال مرا میکده ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ
آنقدر مست نماﻳﻴﺪ که پرواز ﻛﻨﻴﺪ
روز مرگم هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفت