چند سال اخیر، تعطیلات پایان سال میلادی را در مجموعه زمینهای بازیِ گلفی در ساحل اقیانوس هند گذراندهام؛ بهشتی کوچک در طبیعتی بکر. در بدو ورود، فقط با سه قانون در این مجموعه مواجه میشوید: تابلوی دایرهی شکل حاوی حداکثر سرعت مجاز که در میانش عدد سی نوشته شده است؛ و تابلویی دیگر با دو قانون مختصر: “حق تقدم با گلف بازان است” و “غذا دادن به میمونها ممنوع است”. البته در زیر این قوانین با سایزی بسیار کوچکتر نوشته شده “در صورت مشاهده، جریمه ۱۰۰ دلار”؛ البته مبلغی که برای مهمانان این مجموعه، چیزی در حد یک شوخی است! این ممنوعیت غذا دادن به میمونها برایم جالب بود! ظاهرا” مهمانان خود باید نتیجه بگیرند که با سایر حیوانات مجموعه نیز رفتار مشابهی داشته باشند.
جالب است در این چند سال ندیدم کسی در مجموعه با سرعت براند، با اینکه نه دستاندازی هست و نه پلیسی. اگرچهکه برگهایی که روی زمین ریختهاند، گواهی میدهند که رفتگری وجود ندارد، اما این مجموعه چندصد هکتاری، بسیار تمیز است. بدون وجود پلیس یا دوربینهای نامحسوس، مردم، خود رفتارشان را کنترل میکنند. آنها میدانند که احترام به قوانین، محیطی آرام را برای همه تامین میکند.
عامه مردم معمولا” تمایلی به قانونگریزی ندارند. حدود ۲۰ سال قبل، پژوهشی به سفارش کنگره آمریکا انجام شد تا میزان تبعیت شهروندان از قانون سنجیده شود. در این پژوهش، بیش از ۹۷% جامعه، خود را تابع قانون میدانستند. تحقیقات بعدی نشان داد که مهم نیست که تا چه میزان قوانین را سخت وضع نموده و تا چهمیزان خلاءهای قانونی را پر میکنید؛ زیرا درصد بسیار پایینی از جامعه به دنبال راهی برای گریز از آن میباشند. نتیجه آنکه بهجای سختگیری و وضع قوانینی دست و پاگیر که همه را به زحمت میاندازند، قوانین را ساده کرده و به جای آن دادگستری را تقویت کنید تا هزینهی شکست قانون بالا برود. مجرم را سریع شناسایی و مطابق قانون با او برخورد کنید.
از مهمترین دلایلی که افراد عادی، قانون را میشکنند، “سختی” و “بیهدف بودن قانون” است. وضع قوانین ساده و هدفدار و تبیین چرایی تدوین آن برای جامعه هدف، احتمال تبعیت از آنرا بالا میبرد. در مثال بالا در جامعه هدف کوچک، احترام به گلفبازان و حق تقدم آنها برای این مجموعه مهم است؛ پس آن را با یک نوشته ساده در ورودی مجموعه در معرض دید همگان قرار دادهاند. عضو این مجموعه، این قانون ساده را درک میکند و خود آن را به موارد مشابه تعمیم میدهد.
مطلبم را با خاطرهای وطنی پایان میدهم. پانزده سال پیش برای کاری، چند روزی مهمان جزیره کیش بودم. راننده تاکسی که تا هتل مرا رساند به قدری خوب و در آرامش رانندگی میکرد که تعجب مرا برانگیخت. شماره را رد و بدل کردیم و قرار شد ایشان این چند روز مرا در جزیره جابهجا کند. مشاهده کردم که برعکس اغلب شهرهای بزرگ ایران، رانندگان قوانین را رعایت میکنند؛ علیرغم اینکه خبر چندانی از سرعتگیر نیست و حضور پلیس بسیار اندک است. رانندگان تاکسی، مانند آن جوان، مقررات را بهخوبی مراعات میکنند. دلیل این موضوع را از وی جویا شدم. گفت که چند سال پیش یکی از مقامات اجرایی جزیره، رانندگان تاکسی را جمع کرد و گفت که من به شما اعتماد میکنم و تمام دستاندازها را جمع میکنم، تا چهره جزیره زیبا شود و خودروهای شما هم آسیب نبیند. در مقابل خود شما مراعات قانون را کنید. اگر موارد نقض متعدد مشاهده کنیم، نه تنها سرعتگیرها را با هزینه صنفتان برمیگردانیم، بلکه پروانه و امتیاز راننده متخلف را برای همیشه لغو کرده، سختگیری بیشتری را نیز بر سایر رانندهها اعمال میکنیم.
در سازمانها نیز بهتر آن است که با سادهسازی قوانین و کاهش تعداد آنها، اعتماد بیشتری به کارکنان کرد. وقت کمتری صرف نوشتن قوانین و رویهها، و زمان بیشتری صرف تعامل و آموزش کارکنان شود. ایجاد شخصیت و پرستیژ سازمانی، کمک بالایی در رعایت آداب و فرهنگ سازمانی مي كند.
نوشته دکتر شامخی