📙 *شایسته سالاری* همواره بعنوان یکی از کلیدواژه های چالش بر انگیز در تمامی نظامهای بشری ملل جهان مطرح بوده است . اگر چه بسیاری از کشورهای متمدن با تعریف وتدوین شاخصهای مبتنی بر انگاره های بومی وفرهنگی جامعه بخش اعظمی از سوالات پیچیده چرایی اطلاق شایستگی به افراد مسئول در حوزه های اداری ، سازمانی و عمدتا دولتی را پاسخ داده اند لکن در جوامع جهان سومی نه تنها هیچ دولتمردی بر چرایی سوالات افکار عمومی در حوزه شایسته سالاری وقعی ننهاده ، بلکه با رسم خطوط ملال آور سیاسی ( که تقلید ناصحیحی از مفاهیم أزادی بیان از جهان غرب است) نسبت به یارگیری و اعطای مسئولیت به افراد، بدون در نظر گرفتن شایستگی و توان لازم برای اداره نهاد یا سازمان تحت پوشش ، اهتمام می کنند .
دلایل متعددی برای پاسخ به چرایی این پدیده شوم وجود دارد که صاحبنظران علوم مدیریتی در قالب کتابها و مقالات متعدد ، مفصلا بدان پرداخته اند ، اما
*سه دلیل عمده سفله سالاری در نظامهای اداری فاسد بشرح زیر است :*
۱- ترس مدیران میانی و عالی سازمانها نسبت به سقوط جایگاه مدیریتی (فوبیای عزل)-قوای مجریه
۲-کسب اعتبار مردمی مدیران بالادستی و جلب رضایت قومی و قبیله ای از طریق انتصاب فرد یا افراد منتسب به قوم و نژاد خاص -قوای مقننه
۳- همسو شدن واحدهای امنیتی و نظارتی دستگاههای اجرایی با مدیران و نیز ورود این نهادها در عزل و نصبهای مدیریتی بر اساس منافع فردی و خانوادگی
(هر یک از دلایل فوق نیازمند قلم فرسایی بسیار بوده که در وقت مناسب بدان خواهم پرداخت .)
اگر چه در مراودات اجتماعی و از منظر جامعه شناختی ، قانون همواره در طول اخلاق قرار گرفته و بدرستی ارجح بر آن تلقی گردیده است ، چرا که قانون، به معنای الزام به فعل بوده و حال آنکه اخلاق یک مفهوم انتزاعی و شخصی بوده که تقیدی را نمی توان بر آن قائل بود لکن از آنجا که مکانیسم و اراده متقن و ملموسی برای برون رفت از پدیده مذموم سفله سالاری وجود نداشته و قوانین موجود جوابگوی برآوردن سوالات بیشمار افکار عمومی در خصوص مفهوم شایسته سالاری و به معنای ساده تر ملاک شایستگی در سمتهای مدیریتی نیست لذا جامعه امروز ناگزیر به اعتماد به اخلاق و سجایای اخلاقی ست .
در شرایط کنونی که میل حیوانی و سیری ناپذیر صاحبان قدرت برای تصاحب اموال وحقوق سایرین و بر اساس منفعت فردی ، خانوادگی و قبیله ای در ارکان سازمانی و اداری کشور مسیر کسب نام و نان و معیشت را برای قاطبه اقشار جامعه به بن بست رسانده و هیچ راهکار مدیریتی (با تلقی بیمارگونه مسئولین فعلی ) برای برون رفت از این اوضاع پیچیده و هرج و مرج نظام اداری برای آن متصور نیست ، تنها و تنها راه کاهش اندکی از آلام مردمی رجوع به وجدان خفته و شرافت انسانی مدیران تصمیم گیر و تصمیم ساز است .
به عنوان مثال :
نمایندگان مجلس ،ماموران نهادهای امنیتی و نظارتی ، استانداران و ابواب قدرت (که به هر دلیلی در مسند قدرت و تصمیم گیری هستند) در هنگام سفارش و توصیه به مدیرانی که فوبیای عزل دارند وجدان انسانی خود را ملاک نظر قرار دهند .
در شرایط فعلی هیچ معجزه ای به ذهنم نمی رسد تا مصیبت سفله پروری رخت بر بندد و شایستگان بر صدر نشینند .
راهی نیست جز آنکه خودمان به شرافت درونمان رجوع کنیم .
حلقه مفقوده این همه بی عدالتی و توصیه پذیری *شرافت* است ، شرافت .
مردم از این همه توصیه پذیری و بی عدالتی در رده های شغلی و سازمانی خسته اند و افسرده
*بیاییم شرافت خود را به بهای سقوط نظام اجتماعی کشورمان نفروشیم…*
محمد بهادر
@akhbarebank